خوش قدم بودن تو فرفری
یه روز تو آبان ماه 88بود که بابایی گفت یکی از دوستام خونشو تو کرج داره می فروشه که وام هم داره . گفتیم بریم ببینیم درسته تو کرجه ولی خوبیش اینه که خونه دار می شیم . با وجود تو پسمل خوشگلم خیلی سخته هر سال بخواهیم خونه عوض کنیم . آخه ما خیلی تو خونه اجاره کردن بدشانسیم هرجا که می شینیم 1 ساله یا صاحبخونه می خواد بفروشه یا خودش می خواد بشینه یا پسرش می خواد عروسی کنه .....
تا الان که تو بدنیا اومدی 4 تا خونه تو 3 سال عوض کردیم . خلاصه رفتیم کرج اصلا از محل اون خونه خوشمون نیومد . وارد شهر کرج که شدیم . چند تا املاک سرزدیم دیدیم چقدر موردهای خوب دارن خلاصه یه خونه خوشمون اومد تو عظیمیه کرج . تا مرحله قولنامه هم رفتیم . ولی به هم خورد . قسمتمون نبود که کرج خونه بخریم . تا آذر ماه تهرانپارس و چندجای دیگه گشتیم. ولی جایی که باب میلمون باشه پیدا نکردیم . تا یه روزآقایی که اون موقع تو خونش می نشستیم . که خودش املاکی داشت . برامون یه خونه تو محل خودمون که از اول ازدواج بودیم پیدا کرد که رفتیم دیدیم و پسندیدیم . که الان هم تو همون خونه هستیم
من که اصلا باورم نمی شد که بتونیم تو این محل نزدیک خونه مامانی خونه بخریم .
ولی با قدم تو گل پسری خریدیم . همه چیش خوبه فقط بدیش اینه که ط 4 ولی ما خیلی دوسش داریم
و خونه خریدنمونو خوش قدم بودن تو پسر فرفری می دونیم .